جدول جو
جدول جو

معنی رایج شدن - جستجوی لغت در جدول جو

رایج شدن
(تِ سْ یَ دَ)
روایی گرفتن. روان شدن. رواج داشتن
لغت نامه دهخدا
رایج شدن
روان شدن، رواج داشتن
تصویری از رایج شدن
تصویر رایج شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضایع شدن
تصویر ضایع شدن
تباه شدن، نابود شدن، بیهوده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راهی شدن
تصویر راهی شدن
روانه شدن، سفر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قایم شدن
تصویر قایم شدن
پنهان شدن، مخفی شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست شدن
تصویر راست شدن
راست گردیدن، راست گشتن
برپاخاستن، ایستادن، برخاستن، مقابل کج شدن و خم شدن، از کجی درآمدن
حقیقت پیدا کردن، به حقیقت پیوستن، مطابق درآمدن، درست درآمدن
مرتب شدن، سازگار شدن، درست شدن، رو به راه شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غایب شدن
تصویر غایب شدن
ناپدید شدن، ناپیدا گشتن، پنهان شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاید شدن
تصویر عاید شدن
به دست آمدن، حاصل شدن، فراهم شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فایق شدن
تصویر فایق شدن
چیره شدن، برتری یافتن، فایق آمدن
فرهنگ فارسی عمید
رستن، به رستگاری رسیدن، دست یافتن، کامکار شدن خلاص شدن نجات یافتن رستگار گشتن، به کام دل رسیدن، دست یافتن، استنباط کردن، غلبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نیس شدن از میان رفتن از میان رفتن از دست رفتن: اگر آن نکبتها به دست نیامده باشد غبنی باشد از فایت شدن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فایح شدن
تصویر فایح شدن
خوشبوی شدن دمیدن بوی (خوش) آمدن بوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قایم شدن
تصویر قایم شدن
پنهان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لایح شدن
تصویر لایح شدن
درخشیدن، آشکار شدن آشکار شدن هویدا گشتن، درخشان گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
اگرای گراییدن، کج شدن خمیدن میل کردن رغبت کردن گراییدن، کج شدن منحنی گشتن (ایهام بدو معنی)، در عین گوشه گیری بودم چو چشم مستت و اکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل. (حافظ. 209)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایل شدن
تصویر نایل شدن
به کام رسیدن کامیاب گشتن بمقصودرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فایق شدن
تصویر فایق شدن
چیره گشتن برتری یافتن چیره شدن برتری یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
اوناکیدن، نهانیدن ناپدید شدن پنهان شدن، در محل خود حاضر نشدن مقابل حاضر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاید شدن
تصویر عاید شدن
به دست رسیدن فراهم آمدن نصیب شدن چیزی کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شایع شدن
تصویر شایع شدن
منتشر گشتن فاش گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دایر شدن
تصویر دایر شدن
بگردش انداختن (مدرسه را دایر کرد)، آباد کردن معمور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون شدن فراجستن بیرون شدن بیرن رفتن (از خانه شهر و غیره)، ترک کردن (اداره موسسه و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حایل شدن
تصویر حایل شدن
فاصله شدن مانع اتصال شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زایل شدن
تصویر زایل شدن
برطرف شدن، دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیق شدن
تصویر رقیق شدن
شل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
کراشیدن تباهیدن پوسیدن گندیدن تباه شدن نابود شدن، بی فایده شدن بیهوده گشتن، فرو گذاشته شدن، مهمل گشتن بیکار گشتن، گم شدن، گندیده شدن (تخم مرغ و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راضی شدن
تصویر راضی شدن
خرسند خواستن خرسند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایل شدن
تصویر نایل شدن
((~. شُ دَ))
رسیدن، به دست آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
((~. شُ دَ))
بیرون شدن، بیرون رفتن (از خانه، شهر و غیره)، ترک کردن (اداره، موسسه و غیره)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قایم شدن
تصویر قایم شدن
((یِ شُ دَ))
ثابت و برقرار گشتن، پنهان شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عاید شدن
تصویر عاید شدن
((~. شُ دَ))
نصیب شدن، به دست آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دایر شدن
تصویر دایر شدن
((~. شُ دَ))
به گردش افتادن، به جریان افتادن، آباد شدن، معمور شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
در شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
Exit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رقیب شدن
تصویر رقیب شدن
Rival
دیکشنری فارسی به انگلیسی